قرار بود بمناسبت روز دانشجو سران حکومت از جمله خامنه اى و احمدى نژاد و خاتمى و ديگران از دانشگاهها ديدار کنند. قرار بود شاخ "ضد انقلاب" را بشکنند و روى دوش سرکوب و ارعاب اسلامى زمين مضحکه انتخابات را شخم زنند. تب اعتراض و اين مشاهده ساده که اين ديدارها به جلسه محاکمه آنها تبديل خواهد شد باعث شد که اين ديدارها را بدون دليل لغو کنند. بويژه که خاتمى و احمدى نژاد يکبار تجربه "شرفيابى" به دانشگاه را داشتند و سلف ديگرشان لاريجانى در چند روز قبلترش سورپرايز شده بود. مسئله اينست که اين حضرات که به کرسيهاى حکومتى و ثروت و دسترنج طبقه کارگر تکيه زدند٬ نميتوانند در دانشگاههائى که دانشجويان آن از صد فيلتر رد شدند و ابواب جمعى اطلاعاتى و امنيتى شان همه جا ريخته است٬ با خيال راحت بيايند و بروند. دوره قمپز در کردنهاى ابلهانه "روشنفکران دينى" و نمايش جهالت بى تمدنها در دانشگاهها تمام شده است و چماق و سرکوب و زندان هم تاکنون افاقه نکرده است. اينها عطاى حضور ملوکانه شان را در روز دانشجو به لقايش بخشيدند. اما بدنبال آنچه در اجتماعات روزهاى ١۶ آذر و بعد آن شنيدند٬ و نفس اينکه سران درجه يک مملکت جرات نکنند درميان اسکورت و قمه زن و صف اوباش و هوار کش و شعار ده وارد دانشگاه شوند٬ فى النفسه سنگين است و موجبات تقويت روحيه اعتراضى دانشجويان را فراهم ميکند. آمدن و نيامدن اينها مانند کيش و مات در بازى شطرنج بود!
لذا سعى کردند بنوعى اين وضعيت را وصله پينه کنند. جناب "رهبر معظم" بدون اطلاع قبلى – درست مانند سفرهاى جرج بوش به عراق – و درميان تدابير امنيتى بسيار گسترده به دانشگاه علم و صنعت قدم رنجه کردند و در بخش ورزشى آن دقايقى سخن گفتند. خامنه اى بدون اينکه کسى بداند کى آمد و کى رفت و يا اينکه دانشجويان از حضور مبارکش مطلع شوند٬ مقاديرى براى ابواب جمعى حقوق بگير حرف زد و از رئيس جمهورى تير خلاص زن در مقابل ديگران دفاع کرد. در واقع اين ديدار ربطى به روز دانشجو و مسائل ١۶ آذر نداشت و بيشتر در مورد مضحکه انتخابات بود. آنهم سخنرانى مختصر و مفيد براى تعدادى بسيجى و جان برکف که آگاهانه انعکاس زيادى هم ندادند. به هر حال اگر خامنه اى به دانشگاه نمى آمد سنگين تر بود. چون در هر حال معلوم شد که او کسى نيست که مثلا مانند هر مقام مرتجع ديگر دولتهاى بورژوائى ديدارش را از جائى اعلام کند و پيه دو شعار٬ دو اعتراض٬ پرتاب يک لنگه کفش يا چيزى در اين باب را به تنه خود بمالد. معلوم تر شد که قدرت آقايان متکى بر خنجر و شکنجه گر و شکنجه گاه است و در ميان آدميزاد آفتابى نميشوند.
حضرت خاتمى که رسانه هاى دنيا و ابواب جمعى جنبش ملى اسلامى زبانشان پوست انداخت که ايشان بگويد "به صحنه مى آيد" تا يکدور ديگر سکان ماشين بوى خون گرفته و فقر و اختناق را تحت عنوان "مردمسالارى دينى" و مزخرفاتى ازاين قبيل بگيرد٬ کسى که اينروزها از "نجات مملکت" صحبت ميکند٬ درست مانند رهبرش حاج على با تعدادى بسيجى از نوع ديگر يک روز بعد به دانشگاه فنى قدم رنجه کردند. تفاوت اين بسيجى ها اينبود که بخشا کت و شلوار پوشيده بودند و بيشترشان از ابواب جمعى حزب اخوى بودند. او اينبار ناپرهيزى نکرد و طورى حرف زد که فکر کنم نصف توده ايها و اکثريتيها هم سرشان را بدزدند و در کوچه پس کوچه اى قايم شوند! ايشان از قاتل معروف دانشجويان و مسئول انقلاب فرهنگى٬ که اينروزها حزب الله طرفدار احمدى نژاد شعار تکرارش را ميدهند٬ با مسئوليت امام دفاع کرد و مابقى حرفهايش هم در همين مايه بود. در جلسه رئيس نامحترم موسسه "ديالوگ تمدنها" به صورت دانشجويان معترض گاز فلفل پاشيدند و از محوطه بيرون سالن دورشان کردند. اما شعارهاى مرگ بر ديکتاتور و دروغگو را استماع فرمودند. معلوم تر شد برخلاف متوهمين آخوند زده که فکر ميکنند خاتمى مى آيد و گلى برسر نظام عزيزشان ميزند٬ ميان جامعه و بدنه دانشجوئى ازاين خبرها نيست و اين اثبات اين حکم ساده و عميق است که "نوار دو خرداد قابل تکرار نيست!" و اما مسئله جالب در سخنان او اينبود که حضور ايشان در مضحکه انتخابات منوط به توافقات در بالاى نظام است. اين به زبان آدميزاد يعنى اين همه مردم فريبى مبنى بر انتخابات و دمکراسى و اصلاحات و غيره يک ارزن ارزش ندارد و اين نظام٬ نظام مشتى گانگستر و گردنه بگير است که انتخابات حتى در همان شکل کريه اسلامى اش سياه کردن مردم و وسيله باج خواهى از همديگر است. احمدى نژاد مانده است که خود را به کوچه على چپ بزند يا او هم شانس اش را امتحان کند. به هر حال وضع او بدتر از اين دو نباشد بهتر نخواهد نبود.
به هر حال وضعيت درونى جمهورى در آستانه مضحکه انتخابات بشدت متشتت است و هنوز زود است در مورد آرايش سياسى و توافقات نهائى اينها درايندور چيزى گفت. دشنه ها از هر سو تيز شده است. آقا همه را به گرد احمدى نژاد فراميخواند اما از رئيس دفترش تا سنگين وزنهاى جمهورى اسلامى "طرح دولت ملى" هوا ميکنند. طرحى که در فشرده ترين بيان يعنى احمدى نژاد را قبول نداريم اما به سازشى در بين جناح ها تن ميدهيم. اين طرح دو روزه دود ميشود و هوا ميرود! معلوم ميشود دعواها بيش از هر زمان يقه خود جناب خامنه اى را گرفته است و او از موقعيت "متحد کننده" نظام به موقعيت طرف درگير تنزل پيدا کرده است. آشفتگى در بالا ضربدر فشارهاى منطقه اى و بين المللى و گرانى و فقر و نارضايتى عميق داخلى و عميق تر شدن بحران اقتصادى هر روزنه اميدى را کور کرده است. جمهورى اسلامى مفلوک تر و ناپايدارتر و غير متعارف تر از هر دورانى است. نه "جنبش اصلاحات" اش رمقى دارد و نه رفع خطر موقتى آمريکا مرهمى بر دردهاى بى درمانش گذاشته است. نه طبقه کارگر و مردم محروم تن داده اند و تسليم شدند و نه عر و تيز اسلامى در منطقه و بمب اتمى چوب زير بغلى شده است. همه رويدادها بر تنشهاى شديدتر در بالا و تقابل گسترده تر در پائين دلالت ميکند. جنگ بازنده ها وارد مرحله نوينى ميشود. *